GoOshkoOB
«گردان پشت ميدون مين رسيده و زمين گير شده بود. چند نفر رفتند معبر باز كنند. او هم رفت، 15 ساله بود. چند قدم كه رفت، برگشت. يعني ترسيده؟! خب! ترس هم داشت! او اما، پوتين هايش را به يكي از بچه ها داد و گفت؛ تازه از گردان گرفتم، حيفه! بيت الماله!... پابرهنه رفت!... راستي 3هزار ميليارد تومن چندتا پوتين ميشه؟!»
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:3هزار میلیارد,داستان,داستانک,غم انگیز,جبهه,کاریکاتور, ساعت
18:46 توسط Homa
Power By:
LoxBlog.Com |